پاسخ به شبهات اعتقادی

قصد داریم در این مجموعه نوشتار، شبهات اعتقادی را پاسخ دهیم
مشخصات بلاگ

در حال راه اندازی

بایگانی

در بررسی یک کتاب، دو مبحث مهمی که مورد توجه قرار میگیرند عبارتند از:

1. نویسنده ی کتاب
2. خود کتاب

یعنی نمی شود بگوییم که چون فردی ثقه است، پس هر آنچه که می گوید یا می نویسد باید به آن عمل بشود!

در رابطه با وثاقت علی بن ابراهیم، صاحب کتاب تفسیر القمی هیچگونه شکی نیست، همانطور که نجاشی می نویسد:

 680 علی‏ بن‏ إبراهیم‏ بن هاشم أبو الحسن القمی،

ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب‏

ترجمه: علی بن ابراهیم ثقه است در حدیث و قابل اعتماد بوده و صحیح المذهب می باشد.


رجال النجاشی، ص: 261


اما اثبات وثاقت شخص دال بر اثبات فعل و قول او نمی کند. زیرا او معصوم نیست و احتمال خطا دارد!


اما در رابطه با اینکه ایشان کتاب تفسیری داشتند یا خیر؟! باید عرض کرد که بله ایشان کتاب تفسیری داشتند. و آیت الله سبحانی حفظه الله در این باره می نویسد:


التفسیر المنسوب إلى القمی تفسیر روائی ، وربما جاءت فیها أنظار عن نفس علی بن إبراهیم بقوله : قال علی بن إبراهیم .


ترجمه: تفسیری که به قمی نسبت داده می شود، تفسیر روائی است. چه بسا دیدم که مطالبی از خود علی بن ابراهیم آمده که گفته: گفت علی بن ابراهیم.


کلیات فی علم الرجال - الشیخ السبحانی - ص 311


نجاشی نیز بیان می کند که برای علی بن ابراهیم تفسیری است:


و له کتاب التفسیر

ترجمه: برای او ( علی بن ابراهیم ) کتاب تفسیری می باشد.


رجال النجاشی، ص: 261


اما محل مناقشه این است که آیا تمام آنچه در این کتاب وجود دارد، صحیح است یا خیر؟ و آیا به طور کلی هر کسی که در اسانید کتاب وجود دارد ثقه است؟


اولا محرز است که تمام تفسیر منتسب به علی بن ابراهیم نیست. آیت الله سبحانی حفظه الله در این باره می نویسند:


6 التفسیر لیس للقمی وحده

إن التفسیر المتداول المطبوع کرارا ( 2 ) لیس لعلی بن إبراهیم وحده ، وإنما هو ملفق مما أملاه علی بن إبراهیم على تلمیذه أبی الفضل العباس ، وما رواه التلمیذ بسنده الخاص عن أبی الجارود من الإمام الباقر علیه السلام .


ترجمه: تفسیر قمی فقط برای او نیست. قطعا تفسیری که وجود دارد برای علی بن ابراهیم به تنهایی نیست و متشکل از چیزی است که علی بن ابراهیم به شاگردش ابی الفضل العباس املا کرده و آنچه که رشاگردش به سند خاص از ابی الجارود از امام باقر علیه السلام وایت کرده است.


کلیات فی علم الرجال - الشیخ السبحانی - ص 313


و در جای دیگر می نویسند:


أقول : ... وأنه لم یثبت أن مجموع التفسیر من تألیفه


ترجمه: ... قطعا ثابت نیست که مجموع تفسیر از مؤلف باشد.


کلیات فی علم الرجال - الشیخ السبحانی - ص 301


تا اینجا مشخص شد که در انتساب تمام کتاب به علی بن ابراهیم اختلاف وجود دارد.


ثانیا آیت الله سبحانی در مورد اینکه آیا تمام افرادی که در سند روایات وجود دارد، ثقه هستند یا خیر،  در مقدمه ی کتاب خود، می نویسند:


بالجملة یدل على توثیق کل مشایخه لا توثیق کل من ورد فی أسناد هذا الکتاب


ترجمه: بالجمله دلالت بر وثاقت تمامی مشایخ می کند، نه هر کسی که در اسناد این کتاب وارد شده است.


کلیات فی علم الرجال - الشیخ السبحانی - ص 301


و در مورد روایات این کتاب نیز شرطی را بیان می کنند و می نویسند:


6 ما ورد فی اسناد تفسیر القمی

ربما یستظهر أن کل من وقع فی أسناد روایات تفسیر علی بن إبراهیم المنتهیة إلى المعصومین علیهم السلام ثقة


آشکار می شود که هر کسی که در اسناد روایات تفسیر علی بن ابراهیم  واقع شده، آنچه که به معصومین علیهم السلام منتهی بشود، ثقه است.


کلیات فی علم الرجال - الشیخ السبحانی - ص 307 - 309


و همچنین آیت الله خوئی می فرمایند:


أن کل من وقع فی إسناد روایات تفسیر علی بن إبراهیم المنتهیة إلى المعصومین(ع)، قد شهد علی بن إبراهیم بوثاقته


ترجمه: هر کسی که در اسناد روایات تفسیر علی بن ابراهیم که منتهی به معصوم باشد واقع شده، علی بن ابراهیم شهادت به وثاقتشان کرده باشد.


معجم رجال الحدیث - السید الخوئی - ج 1 - ص 49


و محقق کتاب بحار نیز  همین مطلب را بیان می کند:


التفسیر الموجود لیس بتمامه منه قدس سره


ترجمه: تمام تفسیر موجود از علی بن ابراهیم نیست.


بحار الأنوار ج 22 ص 240 پاورقی شماره 3 ناشر : مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان


نتیجه:


اولا انتساب کامل کتاب به علی بن ابراهیم محل اشکال است


ثانیا هر کسی که در روایات این کتاب وجود دارد فقط اگر منتهی به معصوم باشد ثقه است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۱
حسین نقی پور
شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۲۷ ب.ظ

سهو و فراموشی پیامبر


خداوند متعال در آیه 59 سوره ی مبارکه نساء می نویسند:


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا


ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.


در این آیه چند نکته وجود دارد که عبارتند از:

1. خداوند همانطور که در مورد اطاعت از خودشان مطلق بیان کرده اند، همان قول مطلق اطاعت را در رابطه با پیامبر و اولی الامر علیهم السلام بیان کرده اند

2. همانطور که خداوند عصمت و پاک از هرگونه خطا و نسیان است، قطعا جانشینان ایشان نیز پاک از هر پلیدی و نسیان هستند

3.  همانگونه که خداوند به انسان محبت دارد و میل به هدایت بشر دارد، همانگونه جانشینان ایشان نیز میل به هدایت انسان ها دارند

4. اگر ما از اطاعت خداوند سرپیچی بکنیم به گمراهی رفته ایم و این گمراهی در عدم تبعیت از رسول و اولی الامر نیز وجود دارد

این ها برخی از مواردی بود که از نگاه کوتاه به آن فهمیده می شود که اگر کسی به این موارد شک بکند یا یقیناً از اطاعت از این سه دسته دست بکشد، قطعا در گمراهی بوده و در آخرت نیز قطعا از خالدین فی النار خواهد بود.

قران که قول خداوند تبارک و تعالی است، حجت بر تمام افرادی است که خود را منتسب به اسلام می دانند و کسی نمیتواند منکر آن بشود اما متاسفانه در کتب اهل سنت و وهابیت مواردی یاد می شود که نه تنها در مقابل و مخالفت قول خداوند است، بلکه شأن فرستاده و جانشین خداوند را نیز پایین می آورد که این ها قطعا از اقوال بیهوده و باطل است و هر کسی که به آن ها اعتقاد داشته باشد، باید در اسلام و ایمان خود به رسول الله نیز شک  بکند، زیرا هیچ یک از مسلمانان به شخصی غیر پیامبر چنین نسبت هایی نمی دهند چه برسد به اینکه به اعلم و افضل تمامی مخلوقات  چنین تهمت های ناروا نسبت بدهد

محمد البخاری صاحب کتاب صحیح بخاری که تمامی اهل سنت اتفاق و اجماع بر صحت تمامی روایات آن دارند، می نویسد " پیامبر در حال نماز ظهر متوجه نشد که چند رکعت نماز خوانده" :


714 ـ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِکِ بْنِ أَنَس، عَنْ أَیُّوبَ بْنِ أَبِی تَمِیمَةَ السَّخْتِیَانِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِیرِینَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم انْصَرَفَ مِنَ اثْنَتَیْنِ، فَقَالَ لَهُ ذُو الْیَدَیْنِ أَقَصُرَتِ الصَّلاَةُ أَمْ نَسِیتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم " أَصَدَقَ ذُو الْیَدَیْنِ ". فَقَالَ النَّاسُ نَعَمْ. فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَصَلَّى اثْنَتَیْنِ أُخْرَیَیْنِ ثُمَّ سَلَّمَ، ثُمَّ کَبَّرَ فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ


ترجمه: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در رکعت دوم، نماز را تمام کرد؛ پس ذوالیدین به او گفت: آیا نماز را شکسته خواندید ویا اینکه فراموش کردید ای رسول خدا ؟ پس رسول خدا فرمودند: آیا ذوالیدین راست می گوید؟ مردم گفتند : آری! پس رسول خدا ایستاده و دو رکعت دیگر خواندند و سپس سلام گفته و تکبیر گفتند و سپس دو سجده مانند سجده نماز یا طولانی تر انجام دادند.



صحیح البخاری ج1 ص 175


یا اینکه در جای دیگر نسبت هایی به پیامبر اسلام داده اند که هر غیر مسلمانی اگر آن ها را بخواند، نعوذ بالله پی به شهوترانی پیامبر می کند، چرا که نوشته است " در یک ساعت با 11 نفر از زنانش نزدیکی می‌کرد " :


268 ـ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّار، قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ هِشَام، قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِک، قَالَ کَانَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم یَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِی السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ. قَالَ قُلْتُ لأَنَس أَوَکَانَ یُطِیقُهُ قَالَ کُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِیَ قُوَّةَ ثَلاَثِینَ. وَقَالَ سَعِیدٌ عَنْ قَتَادَةَ إِنَّ أَنَسًا حَدَّثَهُمْ تِسْعُ نِسْوَة


ترجمه: انس گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در یک ساعت از شبانه روز بین یازده زن خویش می گشت! به انس گفتم: آیا او نیروی این کار را داشت؟ پاسخ داد: ما چنین می گفتیم که به او نیروی سی مرد داده شده است!



  صحیح البخاری  ج1 ص71


و در جای دیگر القاء آیات قرانی توسط شیطان به پیامبر اکر صلی الله علیه و اله نسبت می دهد که واقعا باعث تاسف است، زیرا چطور ممکن است خدایی که سخن از عصمت و مصونیت پیامبر خویش می کند و او را هدایتگر مردم معرفی می کند، نمی تواند او را القاء شیطان حفظ بکند؟ آیا وجود این روایات دال بر خلف وعده توسط خداوند نمی کند؟


وَقَالَ ابْنُ عَبَّاس ( فِی أُمْنِیَّتِهِ ) إِذَا حَدَّثَ أَلْقَى الشَّیْطَانُ، فِی حَدِیثِهِ، فَیُبْطِلُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ وَیُحْکِمُ آیَاتِهِ. وَیُقَالُ أُمْنِیَّتُهُ قِرَاءَتُهُ ( إِلاَّ أَمَانِیَّ ) یَقْرَءُونَ وَلاَ یَکْتُبُونَ


ترجمه: بخاری در تفسیر سوره حج از ابن عباس در مورد کلمه " در آرزوی او ( رسول خدا)" روایت کرده است که:  وقتی که سخنی می گفت شیطان خود را در کلام او می انداخت اما خداوند آن چه را شیطان انداخته بود باطل می نمود و آیات خود را ثابت می ساخت.



صحیح البخاری ج3 ص160


ابن حجر عسقلانی در شرح خود بر صحیح بخاری می نویسد:


جری علی لسانه حین اصابه سنةٌ و هو لایشعر و قیل: إن الشیطان ألجأه الی أن قال بغیر اختیاره


ترجمه: بر زبانش جاری شد در حالی که به ایشان فراموشی دست داده بود و نمی فهمید و گفته شده است که شیطان او را وادار کرد که بی اختیار سخن گوید.



  فتح الباری  ج8 ص294


چگونه ممکن است کسی با مطالعه این موارد بسیار اندکی که ما بیان کردیم، پی به بطلان و فساد مذهب اهل سنت و وهابیت نکند؟

و آیا بهتر نیست که در مورد انتخاب دین و مذهب، تعصب های کورکورانه را کنار بگذاریم و با دلیل و برهان انتخاب بکنیم؟

آیا مذهبی که خود را مذهب حقه می داند، اینگونه باید به افضل و اعلم تمام خلائق توهین و تهمت ناروا بزند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۲۷
حسین نقی پور
يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۸ ق.ظ

نهی پیامبر از خواندن نماز مستحبی به جماعت


بخاری که از علمای معروف اهل سنت است در صحیح خود می نویسد:


698 حدثنا عبد الأعلى بن حَمَّادٍ قال حدثنا وُهَیْبٌ قال حدثنا مُوسَى بن عُقْبَةَ عن سَالِمٍ أبی النَّضْرِ عن بُسْرِ بن سَعِیدٍ عن زَیْدِ بن ثَابِتٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم اتَّخَذَ حُجْرَةً قال حَسِبْتُ أَنَّهُ قال من حَصِیرٍ فی رَمَضَانَ فَصَلَّى فیها لَیَالِیَ فَصَلَّى بِصَلَاتِهِ نَاسٌ من أَصْحَابِهِ فلما عَلِمَ بِهِمْ جَعَلَ یَقْعُدُ فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ فقال قد عَرَفْتُ الذی رأیت من صَنِیعِکُمْ فَصَلُّوا أَیُّهَا الناس فی بُیُوتِکُمْ فإن أَفْضَلَ الصَّلَاةِ صَلَاةُ الْمَرْءِ فی بَیْتِهِ إلا الْمَکْتُوبَةَ


ترجمه: رسول الله برای خودشان اتاقی ساختند  بسر بن سعید گفت که گمان میکنم که زید بن ثابت گفت از حصیر ساخته بودند در ماه رمضان. رسول الله در بعضی از شب ها در آن جا نماز میخواندند، پس عده ای از صحابه در پشت ایشان ایستادند و به ایشان اقتدا کردند. وقتی رسول الله صلی الله علیه و اله متوجه شدند، نشستند. خارج شد پیامبر ( از خانه ای که از حصیر ساخته بودند ) پس فرمودند: من متوجه شدم شما چه کاری کرده اید. پس بروید در خانه هایتان نماز بخوانید. بهترین نماز شخص این است که در خانه اش نماز بخواند، مگر اینکه نماز واجب باشد.


صحیح البخاری  ج 1   ص 256



اما نکاتی که از این حدیث به دست می آید:

1. چرا رسول الله از اینکه به جماعت بخوانند، غضبناک شدند؟

2. چرا مردم را مردم را امر به خواندن نماز نافله در منزل کردند؟

3. اگر این کار سنت الهی بوده، چرا باید پیامبر ایشان از انجام این عمل اجتناب بکند؟

4. آیا پیامبری که رسول خدا بوده، این کار بزرگترین گناه برای پیامبر نبوده؟

5. چرا مردم را از مسجد بیرون کردند؟

6. از این عمل پیامبر فهمیده می شود که هیچ گونه رضایتی بر خواندن تراویح بر جماعت را نداشتند.

7. اگر خواندن نماز در مسجد مستحب است چرا پیامبر اصحاب را از مسجد بیرون کردند و گفتند که در منزل های خود نماز بخوانید در حالی که روایت دارید نماز خواندن در مسجد رسول الله هزار برابر بهتر است از نماز خواندن در مکان های دیگر؟ آیا تناقض پیامبر شما را نمی رساند؟


1133 حدثنا عبد اللَّهِ بن یُوسُفَ قال أخبرنا مَالِکٌ عن زَیْدِ بن رَبَاحٍ وَعُبَیْدِ اللَّهِ بن أبی عبد اللَّهِ الْأَغَرِّ عن أبی عبد اللَّهِ الْأَغَرِّ عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ النبی صلى الله علیه وسلم قال صَلَاةٌ فی مَسْجِدِی هذا خَیْرٌ من أَلْفِ صَلَاةٍ فِیمَا سِوَاهُ إلا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ


ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: نماز خواندن در مسجد من بهتر از هزار نماز در مساجد دیگر مگر مسجد الحرام. ( یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، مسجد النبی را افضل از تمامی مساجد می دانند، مگر مسجد الحرام )



صحیح البخاری  ج 1   ص 398


8. اگر نماز خواندن در مسجد را نفی می کردند چرا در بخاری روایت دارید که پیامبر فرمودن شد الرحال نکنید مگر برای سه مسجد که یکی از آن ها مسجد رسول الله بوده؟


1132 حدثنا حَفْصُ بن عُمَرَ حدثنا شُعْبَةُ قال أخبرنی عبد الْمَلِکِ عن قَزَعَةَ قال سمعت أَبَا سَعِیدٍ رضی الله عنه أَرْبَعًا قال سمعت من النبی صلى الله علیه وسلم وکان غَزَا مع النبی صلى الله علیه وسلم ثِنْتَیْ عَشْرَةَ غَزْوَةً ح حدثنا عَلِیٌّ حدثنا سُفْیَانُ عن الزُّهْرِیِّ عن سَعِیدٍ عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إلا إلى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صلى الله علیه وسلم وَمَسْجِدِ الْأَقْصَى


ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: که شد الرحال نکنید مگر برای سه مسجد، مسجد الحرام، مسجد الرسول صلی الله علیه و سلم و مسجد الاقصی.



صحیح البخاری  ج 1   ص 398


9. اگر پیامبر مردم به خواندن نماز نافله در خانه ها امر کرده بود، چرا خود پیاده و سواره به مسجد قبا می رفتند و در آنجا نماز می خواندند؟



بَاب إِتْیَانِ مَسْجِدِ قُبَاءٍ مَاشِیًا وَرَاکِبًا

1136 حدثنا مُسَدَّدٌ حدثنا یحیى عن عُبَیْدِ اللَّهِ قال حدثنی نَافِعٌ عن بن عُمَرَ رضی الله عنهما قال کان النبی صلى الله علیه وسلم یَأْتِی قُبَاءٍ رَاکِبًا وَمَاشِیًا زَادَ بن نُمَیْرٍ حدثنا عُبَیْدُ اللَّهِ عن نَافِعٍ فَیُصَلِّی فیه رَکْعَتَیْنِ


ترجمه: ابن عمر رضی الله عنهما گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم  به مسجد قبا می رفتند در حالی که سواره و پیاده بودند. علاوه بر این ابن نمیر نوشته است که نقل کرد به ما عبیدالله از نافع که پیامبر اکرم در آن جا دو رکعت نماز هم می خواندند.


صحیح البخاری  ج 1   ص 399


و در حدیث دیگری می نویسد که پیامبر فرمودند بین قبر من و منبرم باغی از باغ های بهشت است؟:


1137 حدثنا عبد اللَّهِ بن یُوسُفَ أخبرنا مَالِکٌ عن عبد اللَّهِ بن أبی بَکْرٍ عن عَبَّادِ بن تَمِیمٍ عن عبد اللَّهِ بن زَیْدٍ الْمَازِنِیِّ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال ما بین بَیْتِی وَمِنْبَرِی رَوْضَةٌ من رِیَاضِ الْجَنَّةِ


ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: بین خانه و منبر من باغی از باغ های بهشت است.



صحیح البخاری  ج 1   ص 399


و همچنین در حدیث دیگر می نویسد:



3078 حدثنا عَلِیُّ بن عبد اللَّهِ حدثنا سُفْیَانُ عن أبی حَازِمٍ عن سَهْلِ بن سَعْدٍ السَّاعِدِیِّ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم مَوْضِعُ سَوْطٍ فی الْجَنَّةِ خَیْرٌ من الدُّنْیَا وما فیها


ترجمه: جایگاه یک تازیانه در بهشت از تمام دنیا و آنچه که در آن وجود دارد، بهتر است. ( کنایه از جای کم است در بهشت )



صحیح البخاری  ج 3   ص 3076



10. چرا این حدیث را پیامبر فقط در موقع تراویح خواندن گفته اند؟ چرا در زمان یا مکان های دیگر نگفته اند؟ اگر گفته اند کجا گفته اند؟

اما ممکن است در اینجا به روایتی از بخاری احتجاج کرده و بگویند:


422 حدثنا مُسَدَّدٌ قال حدثنا یحیى عن عُبَیْدِ اللَّهِ قال أخبرنی نافع عن بن عُمَرَ عن النبی صلى الله علیه وسلم قال اجْعَلُوا فی بُیُوتِکُمْ من صَلَاتِکُمْ ولا تَتَّخِذُوهَا قُبُورًا


ترجمه: بعضی از نماز هایتان را در خانه هایتان قرار بدهید و خانه هایتان را برای خودتان قبر نسازید.



صحیح البخاری  ج 1   ص 166


در پاسخ می گوییم این روایت بخاطر فضیلت خواندن نماز در خانه نمی باشد، بلکه برای این است که افراد در خانه برخی از نماز ها را بخوانند تا خانه ها خالی از نماز و ذکر خداوند نشود و فرقی ندارد که نمازی که قرار است در خانه خوانده شود، واجب باشد یا مستحبی!
و باز هم مشخص شد که این روایت دلالت بر ادعای مخالفین نمی کند!


ابن حجر در فتح الباری در شرح این روایت می نویسد:

من هذا الحدیث ما یفهم من إنکاره صلى الله علیه وسلم ما صنعوا من تکلف ما لم یأذن لهم فیه من التجمیع فی المسجد فی صلاة اللیل.


ترجمه: از این حدیث فهمیده می شود رسول الله بر آن ها انکار کرد ( یعنی عدم رضایت را اعلام نموده اند ) بخاطر اینکه رسول الله صلی الله علیه و اله به آن ها ( صحابی  ) اجازه نداده بودند برای نماز شب، در مسجد به جماعت بایستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۰۰:۰۸
حسین نقی پور

مخالفین تشیع در رابطه با موضوع به جماعت تراویح می گویند، اولین نفری که این نماز را به جماعت خواند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله بود و عمر نیز از ایشان تبعیت کرد!


علمای اهل سنت بخاطر عجز از بیانِ سنّت گذاشتن این فعل توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، اعتراف کرده اند که عمر اولین نفری بوده که دستور به جماعت خواندن تراویح داد، که برخی را بیان می کنیم:



نووی عالمان و بزرگان اهل سنت می نویسد:

 

وثبت فی صحیح البخاری وغیره أن عمر رضی الله عنه أول من جمع الناس لصلاة التراویح فجمعهم على أبی بن کعب رضی الله عنه

 

ترجمه: و ثابت است در صحیح بخاری و غیر از آن که عمر رضی الله عنه اولین کسی بود که جمع کرد مردم را برای خواندن نماز تراویح. پس جمع کرد بر ابی بن کعب رضی الله عنه

 

تهذیب الاسماء  ج 2   ص 332

 

عبدالرزاق صنعانی عالم دیگر اهل سنت می نویسد:

فکان عمر اول من جمع الناس على قارئ واحد قال بن جریج وأخبرنی عمرو بن دینار قال جمعهم عمر على قارئ واحد

 

ترجمه: پس عمر اولین کسی بود که جمع کرد مردم را بر قاری واحد. گفت ابن جریج و خبر داد مرا عمرو بن دینار گفت: عمر جمع کرد مردم را بر قاری واحد

 

مصنف عبد الرزاق  ج 4   ص 262

 

 

ابن ابی شیبه نیز می نویسد:

 

35824 حدثنا مالک قال حدثنا مسعود بن سعد عن أبی إسحاق عن نافع عن بن عمر قال أول من جمع الناس على الصلاة فی رمضان عمر بن الخطاب رضی الله عنه جمعهم على أبی بن کعب

 

ترجمه: ابن عمر گفت: اولین کسی که جمع کرد مردم را برای خواندن نماز تراویح در ماه رمضان عمر بن خطاب رضی الله عنه بود که جمع کرد مردم را بر ابی بن کعب رضی الله عنه

 

مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 255


نمونه هایی که ذکر کردیم تنها برخی از اعترافات عالمان و بزرگان اهل سنت بود که همگی نشان از آن می دهد که عمر اولین نفری بود که به جماعت خواندن نماز تراویح در ماه مبارک رمضان را تشریع کرد، در حالی که این تشریع عمر در زمان پیامبر و خلافت ابوبکر وجود نداشته، همانطور که زرقانی بعد از نقل به بدعت بودن به جماعت خواندن نماز تراویح می نویسد:


فسماها بدعة لأنه صلى الله علیه وسلم لم یسن الاجتماع لها ولا کانت فی زمان الصدیق


ترجمه: پس به جماعت خواندن نماز تراویح بدعت است زیرا در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نبوده و سنت به جماعت خواندن برای نماز تراویح نبوده و در زمان صدیق ( ابوبکر ) نیز نبوده است.


شرح الزرقانی  ج 1   ص 340


بنابر اعتراف زرقانی مشخص می شود که:

اولا: به جماعت خواندن تراویح بدعت است.

و ثانیا: پیامبر صلی الله علیه و اله و ابوبکر تراویح را به جماعت برگزار نکرده بودند.


و همچنین در کتب اهل سنت احادیث فراوانی وجود دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در مورد بدعت می فرمایند:

إیاکم والمحدثات فإن کل محدثة ضلالة

ترجمه: بپرهیزید از هر گونه محدث ( بدعت ) پس هر محدثی گمراهی است

السنة لابن أبی عاصم  ج 1   ص 17


و ابن حجر در مورد معنای محدثات می نویسد:


والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث ولیس له أصل فی الشرع ویسمّى فی عرف الشرع بدعه، وما کان له أصل یدلّ علیه الشرع فلیس ببدعه


ترجمه: «محدثات» به فتح دال، جمع «محدثه» است مقصود از آن هر چیز جدیدى است که ریشه شرعى نداشته باشد و در عرف شرع آن بدعت نامیده مى‏ شود، هر چه که ریشه و دلیل شرعى داشته باشد بدعت نیست.



فتح البارى، ج 13، ص 212


پس نتیجه ای که به دست می آید نشان از این دارد که این فعل در زمان رسول الله صلی الله علیه و اله وجود نداشته و همچنین ایشان از ورود هر گونه بدعت در دین را منع نموده اند و حال که عمر این فعل را در دین وارد کرده و خود نیز این به بدعت بودن این فعل خود، اعتراف نموده] همانطور که زرکشی می نویسد:


وقد قال عمر رضی الله عنه فی قیام رمضان نعمت البدعة


ترجمه: عمر رضی الله عنه در مورد به جماعت خواندن رمضان گفت: چه خوب بدعتی است.


المنثور  ج 1   ص 218

همه ی این موارد نشان می دهد که عمر فردی بدعت گذار بوده و کسی که بدعت گذار باشد، علاوه بر اینکه گمراه و گمراه کننده است بنابر نص کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، لایق خلافت نمی باشد، زیرا خلیفه ای که گمراه باشد هیچوقت نمی تواند مردم را هدایت بکند!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۷ ، ۲۰:۰۴
حسین نقی پور
دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ

فضائل جعلی

متاسفانه مخالفین همیشه درصدد بیان فضیلت برای معاویه هستند که تمامی این احادیث ساختگی بوده و حتی برخی به آن اعتراف نیز کرده اند!


ابن جوزی در المنتظم می نویسد:


أخبرنا أبو القاسم الحریری قال اخبرنا أبو طالب العشاری قال حدثنا أبو الحسن الدارقطنی قال حدثنا أبو الحسین إبراهیم بن بیان الرزاد قال حدثنا أبو سعید الخرقی قال حدثنی عبدالله بن أحمد بن حنبل قال سألت أبی قلت ما تقول فی علی ومعاویة فأطرق ثم قال یا بنی إیش أقول فیهما أعلم أن علیا کان کثیر الأعداء ففتش له أعداؤه عیبا فلم یجدوا فجاءوا إلى رجل قد حاربه وقاتله فوضعوا له فضائل کیدا منهم له أو کما قال


المنتظم  ج 5   ص 129


ترجمه:عبدالله پسر احمد بن حنبل می گوید : از پدرم پرسیدم نظرت در مورد علی و معاویه چه است؟ کمی به فکر فرو رفت. و بعد گفت بیا تا نظرم را بگویم، گفت من می دانم علی دشمن زیاد داشت. دشمنان علی به دنبال عیبی در مورد علی بودند اما پیدا نکردند و رفتند به دنبال کسی که با ایشان جنگیده باشد و برای آن شخص فضائلی را جعل کردند بخاطر حیله و نیرنگ در مقابل علی.


نکته: و از اینکه اینجا گفته شده به سراغ مردی رفتند، آن مرد معاویه است، زیرا از احمد در مورد علی علیه السلام و معاویه پرسیده اند که می گوید امیرالمومنین عیبی نداشت و آن کسی که دشمن ایشان بود، معاویه بوده است.


ابن حجر بعد از بیان قول احمد بن حنبل می نویسد:


واخرج بن الجوزی أیضا من طریق عبد الله بن أحمد بن حنبل سألت أبی ما تقول فی علی ومعاویة فاطرق ثم قال اعلم ان علیا کان کثیر الأعداء ففتش اعداؤه له عیبا فلم یجدوا فعمدوا إلى رجل قد حاربه فاطروه کیادا منهم لعلی فأشار بهذا إلى ما اختلقوه لمعاویة من الفضائل مما لا أصل له وقد ورد فی فضائل معاویة أحادیث کثیرة لکن لیس فیها ما یصح من طریق الإسناد وبذلک جزم إسحاق بن راهویه والنسائی وغیرهما والله اعلم


فتح الباری  ج 7   ص 104


ترجمه: عبدالله پسر احمد بن حنبل می گوید : از پدرم پرسیدم نظرت در مورد علی و معاویه چه است؟ کمی به فکر فرو رفت. و بعد گفت بیا تا نظرم را بگویم، گفت من می دانم علی دشمن زیاد داشت. دشمنان علی به دنبال عیبی در مورد علی بودند اما پیدا نکردند و رفتند به دنبال کسی که با ایشان جنگیده باشد و برای آن شخص فضائلی را جعل کردند بخاطر حیله و نیرنگ در مقابل علی. پس اشاره کرد به فضائلی که هیچ گونه اصل و ریشه ای ندارد و در مورد فضائل معاویه احادیث فراوانی وارد شده که سند صحیحی ندارند و به این مطلب اعتقاد پیدا کردند اسحاق بن راهویه و نسائی و غیر این دو.


آیا این جعل فضائل، نشان از عدم فضیلت معاویه نیست؟

واقعا چرا باید پیرو کسی باشیم که حتی کوچکترین فضیلتی ندارد؟







۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۷ ، ۰۰:۱۶
حسین نقی پور
جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۲۰ ب.ظ

چرا نباید یزید را لعن کرد؟

تفتازانی می نویسد:

 

فإن قیل فمن علماء المذهب من لم یجوز اللعن على یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربوا على ذلک ویزید قلنا تحامیا عن أن یرتقی إلى الأعلى فالأعلى


شرح المقاصد فی علم الکلام  ج 2   ص 307


ترجمه: اگر گفته شود:برخی از علمای مذهب لعن یزید را جایز نمی دانند با اینکه می دانند یزید مستحق لعن و بیشتر از آن است. می گوییم: می ترسند اگر فتوا به لعن یزید بدهند، این لعن ها به بالاترها نیز سرایت بکند. ( یعنی اگر یزید مستحق لعن باشد، کسی که او را خلیفه قرار داده نیز، مستحق لعن خواهد بود)

 

ابن کثیر می نویسد:

ومنع من ذلک آخرون وصنفوا فیه أیضا لئلا یجعل لعنة وسیلة إلى أبیه أو أحد من الصحابة


البدایة والنهایة  ج 8   ص 0


ترجمه: عده ای لعن یزید را منع کردند و در رابطه با عدم لعن یزید نیز کتاب هایی نوشتند تا اینکه لعن یزید وسیله ای نباشد که به پدرش یا به بعضی از صحابه سرایت بکند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۲۰
حسین نقی پور